/کتاب و کتابخوانی/
ترویج ارزشهای دفاع مقدس در کتاب «پیرمرد و حوری»
فرهنگي
بزرگنمايي:
پیام خراسان - ایسنا/خراسان رضوی از هشت سال جنگ تحمیلی ایران خاطراتی از جانفشانیهای دلاورانه رزمندگان باقی مانده که ما نیز باید در حفظ و ترویج فعالیتهای ایثارگران و شهدا در برافراشته نگاه داشتن پرچم در طول دوران جنگ و دفاع مقدس تلاش کنیم.
کتاب «پیرمرد و حوری» خاطرات و اتفاقات دفاع مقدس را بیان میکند و نویسنده آن تلاش کرده با در نظر گرفتن نگاه انسانی به جنگ، ارزشهای دفاع مقدس نیز ترویج شود.
این کتاب را «علیاکبر صحرایی» نویسنده شاخص دفاع مقدس به رشته تحریر درآورده است، او در این کتاب از سطح شفاهی به عمق داستان میرسد و لایههای گستردهای دارد که هر بار با کنش داستانی، خواننده را به جلو میبرد.
با اینکه کتاب «پیرمرد و حوری» یک کار جدی است که سعی دارد به فضاهای پشت جبهه در ایام دفاع مقدس نیز بپردازد، در تعدادی از داستانهای آن میتوان رگههایی از طنز را مشاهده کرد.
این کتاب روایتهایی از گذشته مانند ترس و اضطراب که مردم با آن عجین شده بودند را تصویر میکشد، خواندن این کتاب برای جوانان امروزی تجربهای جدید خواهد بود؛ چراکه آنها با احساساتی که مردم در روزهای گذشته تجربه کرده بودند بسیار غریبه هستند و اطلاعات چندانی از احوال آن روزگاران ندارند.
از ویژگیهای کتاب «پیرمرد و حوری» میتوان به شخصیتپردازی اشخاص این داستان اشاره کرد که تقریبا با دیگر آثار نویسنده آن در اشتراک است و این موضوع داستان کتاب را برای خواننده ملموستر خواهد کرد. یکی از منتقدین مشهور کشور در جلسه نقد این کتاب حضور زنان در داستانهای کتاب «پیرمرد و حوری» را برجسته و معنادار خواند.
این مجموعه دارای 16 داستان است که هرچند برای گروه بزرگسال نوشته شده، اما میتواند برای مخاطبان نوجوان هم جذاب باشد. این 16 داستان شامل «پیرمرد و حوری»، «آنا»، «کربلای4»، «پنج سرباز»، «کارت ترحیم»، «شاپور»، «دزلی»، «بیسیم»، «ناشناس»، «آمدهایم بمانیم»، «رودخانه مرزی»، «گریه»، «دهکده مرزی»، «اصغر خمپاره»، «شرط بندی» و «آدم هم پوست میاندازد» میشود.
نویسنده کتاب «پیرمرد و حوری» که تاکنون بیش از 30 رمان و داستان در زمینه دفاع مقدس نوشته و به چاپ رسانده است، سعی کرده در این اثر نگاهی جدید به جنگ تحمیلی داشته باشد و به تبیین فضاهای پشت جبهه در ایام دفاع مقدس و نقش خانوادههای رزمندگان در دوران پرافتخار هشت سال جنگ بپردازد.
بخشهایی از کتاب «پیرمرد و حوری» به این شرح است:
«برگشتم توی نخلستان بالای سر شاپور. روی پشتم کولش کردم و تا لب رودخانه یکنفس دویدم. شُرشُر از تنم عرق میچکید. آمدم قایق موتوری را از نهر بیرون بکشم، پایم گرفت به جنازه بادکردهای که دمر، داخل نهر شناور بود! بوی تعفن مشامم را آزرد. وز وز مگسهای اطراف جنازه، گوشم را پُر کرد. تسمه موتور قایق را کشیدم. روشن شد. شاپور را کف قایق خواباندم و تختهگاز حرکت کردم آنطرف رودخانه. گلولههای توپ و خمپاره توی رودخانه و پشت سیلبند فرود میآمدند. آنسوی رودخانه شاپور رنگ تو صورت نداشت. ذهنم رفت به خواهر ندیدهاش که لابد منتظر بود و یا نبود! قایق موتوری را رها کردم و دویدم دنبال کمک ...»
«ای کاروان آهسته ... آن دل که با ... مرد نوحهخوان با موی و ریش جوگندمی، عقب تویوتایی ایستاده با صدای نازک که بیشتر شبیه صدای زنان بود، میخواند. چند موج جوان و میانسال دورتادور تابوتها حلقه زده بودند، سینه میزدند، باز و بسته میشدند و همنوا میشدند با مرد پشت تویوتا ...»
«رسیدم به مردی که از پشت تویوتای خرگوشی، صندوق مهمات خالی میکرد. نزدیک شدم. صدایش زدم. برگشت، 30 سال داشت و توی صورت سبزهاش خط زخمی گوشتآورده از لب تا زیر چشمش امتداد داشت! لابد جای تیر یا ترکش بود. شاپور را نشان دادم ...»
«آتشبار دشمن امان نداد. پشت سر هم هوای بالای سرم با صدای کشدار و مهیبی شکافته شد و 40 گلوله بلند کاتیوشا روی سیلبند و خاکریز فرو ریخت. ترکش، دود و خاک لوله شد توی هوا. به خود آمدم، چسبیده بودم زمین. دولاغ و دود که نشست، چشمم افتاد به سهچهار جنازه که درازکش بودند روی زمین. ناله زخمیها هوا بود.»
انتهای پیام
-
پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۶:۴۹
-
۴۰ بازديد
-
ایسنا - فرهنگی - خراسان رضوی
-
پیام خراسان
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/265246/