یادداشت؛
بیهویتی مشکل امروز مشهدالرضا
مقالات
بزرگنمايي:
پیام خراسان - مشهد ـ ساختوباختها یا انتقال با اکراه ساکنین اطراف حرم رضوی، تخریب میراث معماری اسلامی ـ ایرانی، تقلید ساختوسازها از مناطق شمال تهران و بیهویتی بسیاری از محلهها از مسائل امروز مشهد است.
خبرگزاری مهر ـ گروه استان؛ محمدرضا قائمی نیک*: طرح طاش و ساختوباختها یا انتقال با اکراه ساکنین پیرامون حرم رضوی، تخریب میراث معماری اسلامی ـ ایرانی، تقلید ساختوسازهای غرب مشهد از مناطق شمال تهران و عناوین جالبی مانند امیریه، عصمتیه، الهیه، سجادیه و ... بر وزن زعفرانیه، کامرانیه، فرمانیه، محمودیه، قیطریه و ...، بیهویتیِ بسیاری از محلههای جدید شهر و... از مسائل پرهیاهویِ این روزهای مشهد است که با بعضی فعالین مشهدی پیگیری میشود. خلاصه آنکه شهر مشهد، خودش تبدیل به یک مسئله شده است.
اما شهر چیست؟ شهر یا مدینه، فارغ از سازوکارهای کالبدی و مهندسیاش، با «مدنیت» و «تمدن» همریشه است؛ هر مدینه (یا شهری) مبتنی بر ایدهای تمدنی سامان مییابد. این ایده، باطن و شهر، ظاهرِ آن است. تمدن (civilzation)، بدون مدینه/شهر (civil)، فقط یک لفظِ پُرطمطراق است. با این حال، در پس و پشتِ هر لفظی از معادلهای شهر، معنا و به تبع ایدهای نهفته است.
با تسامح نسبت بهدقتهای علمی، میانِ polis یونانی و شکلگیری فلسفۀ یونانی پیوندهایی برقرار بوده است. agora میدان عمومی شهرهای یونانی، مخصوصاً آتن بود که مرکز «نطق» و گفتگوی «حیوانهای ناطق» و فارغ از «ضرورت»های معیشت، دربارۀ سرنوشت آزادی و امر سیاسی محسوب میشد. در دورۀ مدرن، بورگها، هرچند ابتدا بُرجهایی بودند، اما بهتدریج محل گفتگویِ بورژواها و سرمایهدارها شدند و بورژوازی و سرمایهداری تکوین یافت.
طبقه، جامعۀ مدنی سکولار، بازار و بسیاری از مفاهیم اجتماعی مدرن در ربط و ارتباط با همین بورگنشینها، مفاهیم اصلی نظریههای علوم اجتماعی شدند. در نمونهای دیگر، ابنخلدون، تحت تاثیر کلامِ اشعری اهل سنت، عامل انسجام اجتماعی در حالت بدوی و صحرانشینی را عصبیت میداند. اقوام با همین عامل عصبیت، به شهرها یورش میبرند، اما بعد از شهرنشینی و گرفتاری در تجملات شهری، با فروکاهش عصبیت و سستشدنِ انسجام اجتماعی، قومی دیگر با اتکا به نیرویِ عصبیت خودش، به شهر یورش میآورد و قوم پیشین را سرنگون میسازد.
شهرها و به تبع، تمدنها در یک «دور» تاریخی شکل میگیرند و فرو میپاشند. زمانِ شهرها و تمدنها، حدوداً 120 ساله است و استمرار آنها بهچیزی جز فروپاشی و تکوین مجدد نیست. در ایدهای دیگر، ابونصر فارابی با تکیه بر حکمت عملی، با تقسیم مدینهها به فاضله و غیر فاضله، قوام مدینۀ فاضله را به نبی، رؤسای مماثل (که مثل امامان شیعه نورواحدند) و سپس فقیه_متکلمین میداند تا در نبود نبی و امام، با توسل به حکمت و شرایع دینی، قوام مدینه را حفظ کنند. به تناسب، او در ذیل علم مدنی (اجتماعی)، فقه و کلام را تعبیه میکند.
علوم اجتماعی، متکفل توضیح لحظۀ حال در ذیل تاریخ است. تاریخ، زمانی تاریخ شد که با معنایی از زمان گره خورد و بهواسطۀ این پیوند، امکان توضیح منطق تحولات جوامع در تاریخ یا به شهید مطهری، فلسفۀ_نظری_تاریخ، خواه سکولار و خواه با آموزههای وحیانی فراهم شد.
جامعه، اکنونیتِ زمانی ما در این بستر تاریخی و هر نظریۀ اجتماعی، توضیح لحظۀ اکنون، در بطن گذشته و آینده است. شهر نیز تجلیِ مکانی این تحولات تاریخی است. خواه علوم اجتماعی مدرن و خواه کلام (در ذیل علم مدنیِ فارابی) از همان آغاز در کنار توضیحاتی دربارۀ نحوۀ سامان مدینه یا شهر، توضیحی دربارۀ مفهوم زمان هم داشتهاند.
دورکیم، زمان را مقولهای در جامعه و کنت، جامعهشناسی را در «زمانۀ» علوم اثباتی وضع میکند. حتی در کلام اسلامی، سیدمرتضی علمالهدی و امثال ایشان، با نظر به «زمانِ» غیبت امام «زمان» (عج)، تحولات اجتماعی و تاریخی شیعیان را در ذیل آن توضیح داده و کوشیدند شیعیان را از حیرت و ضلالتِ عصر غیبت برهانند.
کارشناس مسائل شهری
-
يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۸:۳۶
-
۷۵ بازديد
-
خبرگزاری مهر - خراسان رضوی
-
پیام خراسان
لینک کوتاه:
https://www.payamekhorasan.ir/Fa/News/273426/