پیام خراسان
مگر چند بار زندگی می‌کنیم؟
يکشنبه 30 آذر 1399 - 13:22:32
پیام خراسان - این سبک مرگ آدم را کلافه می‌کند؛ مگر می‌شود مرد و راحت نفس نکشید. مگر می‌شود کسی باز هم پیدا شود تا تو را آزار بدهد برای تمام کارهای نکرده‌ات؟ انگار همه زندگی و مرگ یک شوخی بزرگ بود. شوخی که با تولد آغاز می‌شد، اما با «حبس روح» پایان نمی‌گرفت. گیر افتادن در آن دنیایی که قواره تنت نیست.
جمله اول کتاب تکانم داد، جا خوردم.
«حالا یک هفته است که مرده‌ام». تلخی‌اش همچنان در سرم است؛ به خصوص زمانی که ثانیه‌های نبودن‌مان را می‌شماریم.
این داستان بلند حول عشق و هراس نرسیدن است. هراس از دست دادن. برای این نرسیدن‌ها هر جنایتی انجام شد و در پایان معلوم نبود چه چیزی از این ناامیدی بی پایان عایدمان می‌شود. ابتدای داستان از تولدِ مرگ آغاز شد و با زندگی در میان زندگان و حسرت عمیق آن ادامه داشت. وجه مشترک همه شخصیت‌های داستان، زندگی بیهوده‌ای بود که با مرگ هم ختم به خیر نمی‌شود.
شخصیت اول داستان در ابتدا با مرگ خود نگران چیزهای از دست داده نبود و تنها حسرت روح ناآرامش، عشق نگفته‌ای بود که دیگر می‌دانست هرگز به دست نمی‌آورد و حتی اگر بخواهد قوانین را برای آرامش خود زیر پا بگذارد، تکه‌های روحش اسیر می‌شود.
درد تنهایی و نداشتن عشق، نقطه اوج داستان است، اما تلاش برای ادامه عشق ناکام در اولین لحظات مرگ ادامه داشت.
در ماجراهایی که هیچ کجایش نیستیم، غرق می‌شویم. لحظه‌های داستان، حس معلق بودن و نا امیدی داشت و این نا امیدی عمقش هر لحظه بیشتر می‌شد، ولی دل خوش می‌شویم به همه آدم‌هایی که آن بالا روزی عاشق شده و عاشق ماندند. دنیا هم آن‌قدرها بد نیست. تناقض بدی و خوبی دنیای زندگان و مردگان از دیگر نکات داستان است.
خواندن کتاب «سمت چپ اتاق اول» حس عاشقی به مخاطب می‌دهد، گویی فرد دلش می‌خواهد عاشق شود و از نگفتن‌ها درس بگیرد و انتهای نگفتن یعنی دیده نشدن و حسرت را برای همیشه خط بزند.
داشتن عادات غلط مثل تحجر و ادامه آن تا بعد از مرگ، آوار روزهایی است که تصور می‌کنید روزی از دست آدم‌های غلط خلاص می‌شوید، ولی گویی هر بلایی هم بر سرمان بیاید، دست غیب و روح‌های تکه پاره است.
خواندن دنیای مردگان برای زندگان غم بار است. این‌که فکر کنی مرگ هم نجاتت نمی‌دهد. زندگی هم شادت نمی‌کند و هزاران ماجرای دیگر تو را محکوم به زندگی ابدی تلخ می‌کند.
مانور بر نگفتن عشق، چندباره و چندباره تکرار شد، گویی که نویسنده تاکید داشت هر آن‌کس را که دوست دارید، دوباره و چندباره یادآوری کنید تا روح سرگردان آن دنیای‌تان را الاف نکنید. تلاش کنید برای آنچه می‌خواهید.
«کجای کار ما عیب دارد که زنده بودن و مردن را بلد نبودیم؟» بهترین نقطه داستان کتاب «سمت چپ اتاق اول» روابط انسانی بود که تا بعد از مرگ درگیرش هستیم. بین کار درست و غلط، عشق و تنفر و دوگانه‌های انسانی. مخاطب خوشحال می‌شود که با نامه عاشقانه انتهای داستان روح سرگردانش آرام گرفت.
فضاسازی‌های داستان، این سرگردانی مخاطب را دو چندان می‌کرد و در انتهای داستان، عشق‌های سرگردان را سامان داد، اما این دوگانه‌ها مخاطب را تا پایان داستان می‌کشاند.
برخی تصاویر این کتاب مانند وجود نور برای تغییر مکان، بی محلی زندگان، رفتن در جایی که نمی‌دانی چه کسی با تو صحبت می‌کند، وجود لباس‌های یک دست مردگان، مرزبندی دنیای مردگان، بالا دانستن مرگ و پایین دانستن زندگی، عاریتی بود از برخی تصاویری که همه ما در ذهن داریم، ولی بو کردن گیاهی برای هدایت زندگان از تصاویر جدیدی بود که خلاقیت نویسنده را برای تغییر نشان می‌داد.
سراسر این داستان، بوی مرگ و نرسیدن آزار دهنده‌ای دارد، تا جایی که دلت می‌خواهد آخر کتاب یکی بیدارت کند و بگوید همه چیز درست شده؛ آن هم قبل از اینکه زندگی از کف برود.
قوانین دست و پاگیر بی دلیل بد است، چه این دنیا چه در دنیای مردگان و درگیری در مسئولیتی مادام العمر و فساد در دنیای ارواح هم بدتر از آن. «سمت چپ اتاق اول» دنیای بی پایانی را به رخ کشید که هرگز از آن خلاص نمی‌شویم و آخر هم این سوال را از خود می‌پرسیم که مگر چند بار زندگی می‌کنیم که این‌قدر دنیا را جور عجیبی سخت گرفته‌ایم؟
به گزارش ایرنا، داستان بلند «سمت چپ اتاق اول» نوشته امیر پروسنان توسط انتشارات صدای معاصر و با قیمت 21 هزار تومان منتشر و روانه بازار کتاب شده است. این اثر، چهارمین کتاب پروسنان است.
برچسب‌ها نقد کتاب ادبیات داستانی کتاب کتابخوانی
منبع: ایرنا

http://www.khorasan-online.ir/fa/News/300429/مگر-چند-بار-زندگی-می‌کنیم؟
بستن   چاپ